بيان مسئله

اهميت و ضرورت تحقيق

اهداف

فرضيات

متغيرها

پيشينه

متن تحقيق


عدالت يعني عدل.يعني برپايي عدل.يعني دادن حق به صاحب اصلي آن .عدالت از كلمه عدل گرفته شده است.عدل يعني قرار دادن هر چيز در جاي خودش، يعني اعطاي حق هر كس به قدر ظرفيت و استعداد و فعاليتي كه دارد.عدل يعني راضي كردن فردي از حقوقي كه ميگيرد و عدالت يعني برپايي عدل.در مفهوم عدل و عدالت سه وجه يا سه طرف وجود دارند. طرف اول صاحب حق، طرف دوم كسي كه به حق خود قانع نيست و به دنبال حق ديگران است و طرف ديگر كسي است كه باعث رواج برپايي عدل شده و كمك به رسيدن حقوق به صاحبش مي كند. اگر در جامعه اي رابطه عدالت بين اين سه طرف بر قرار باشد، يعني طرف اصلي به حق خود رسيده و طرف دوم به هدف خود نرسيده و به حق خود قانع شود و طرف سوم به انجام اين دو كمك كند ، جامعه اي همه جانبه و همگاني خواهيم داشت.
عدالت باعث مي شود افراد جامعه به كاري كه انجام مي دهند اميدوار شوند. زيرا مي دانند كه حقوقي ميگيرد برابر با فعاليتي است كه دارد.و اگر اين افراد كه در جامعه از در انتهاي شاخه ها و از زير مجموعه هاي پايين تر هستند به كار خود علاقه پيدا كنند و اين خود باعث مي شودكه افراد بالاي سر آنها يا همون سرشاخه هاي جامعه وظايفشان را بهتر بشناسند و كارها برايشان سبكتر شده و در انجام هرچه بهتر وظايف خود تلاش كنند و اين حس تا افراد اصلي آن مجموعه و جامعه انتقال پيدا ميكند و آنان را براي رسيدن به هدف اصلي جامعه مسمم مي سازد و اگر در جامعه اي اين روابط برقرار نباشد و عدالت كمرنگ شود و ناديده گرفته شود ،‌ آن مجموعه ناپايدار خواهد بود و متلاشي مي شود و بين اعضا و مجموعه هاي جامعۀ‌ بزرگتر درگيري و هرج و مرج ايجاد مي شود به طوري كه افرادي كه از رهبران آن جامعه هستند به زياده خواهي پرداخته و حق افراد زير دست خود را نمي دهند و يا وقتي كه بين افراد زيردست كه در يك راه و همكار هستند ، تبعيض و تفاوت ايجاد شود، افراد مظلوم و ناراضي از حق خود ، ديگر خود را از جامعه ندانسته و جامعه براي آن ها مهم نبوده و معمولا اين احساسات در افراد منجر به شورش ها، تظاهرات و نا بساماني هايي بر عليه جامعه و دولت مي شود. بنابراين مي توان اكنون پرسيد كه چرا عدالت زيباست و رابطه آن با پيشرفت جامعه چيست؟عدالت براي اين زيباست كه باعث دل گرمي شده و اين تقويت روحيه و دل گرمي باعث مي شود كه اعضاي مجموعه ها با هم و به هم پيوسته و به صورت يك نظام باقي مانده و در برابر مشكلات و خطرها مقابله و از يكديگر دفاع كنند و اگر در جامعه اي اين گونه احساسات رواج پيدا كند باعث سربلندي و پيشرفت آن جامعه شده و اين مجموعه يا جامعه حرفي براي گفتن در جوامع و مجموعه هاي بزرگتر داشته باشد و مورد توجه جوامع بزرگتر قرار گيرد.به طوري كه هميشه يك عضو در برابر مشكلات سرخم كرده ولي وقتي چند عضو با هم متحد شوند ديگر هيچ نيرويي آن ها را تسليم نخواهد كرد و امروزه دليل نبودن اتحاد نه تنها در جامعه ما، بلكه در تمام جوامع دنيا، اعم از كشورهاي پيشرفته مثل آمريكا و انگليس و ديگر كشورها نبودن عدالت است.زيرا مردم فهميده اند كه در جايي حق آن ها به زور از آن ها گرفته و به ناحق به فرد ديگري داده شده و يا اگر در جامعه اي عدالت در مورد اعضا جامعه برپا باشد،‌ افراد جامعه در برابر بي عدالتي هاي خارج از جامعه خود ساكت ننشسته و بعد از حق خود به دفاع از حق ديگران مي پردازند و اين بي عدالتي ها و نارضايتي ها تا زماني ادامه پيدا خواهد كرد كه كسي بيايد و قسمت كوچكي از عدل بي پايان خداوندي را در زمين به اجرا بگذارد و بي عدالتي و ظلم را ريشه كن كند و همه ما منتظر منجي عالم خواهيم ماند تا با عدالت خود زندگي را زيبا كند.